آزادى زن از نگاه سيمين بهبهانى



درک آثار سیمین بهبهانی ، شاعر توانا و ستارهُ درخشان ادبیات معاصر فارسی، درک هرچه بهتر و دقیق تر ایران امروز است. او نمایی همه جانبه و مینیاتوری از کشورش ارائه می دهد و با آمیزه ای از مهر و درد آلام و آرزوها، امیدهای بر باد رفته و مقاومت های خلاقانۀ مردم را بن مایه اشعارش می کند. هنر او که هم والاست وهم مردمی هم محلی است و هم جهانی، تجدد را خانگی می کند و مفاهیم به ظاهر ناهمگون شرق و غرب را با هم آشتی می دهد.در ورای تلاطمات جنگ و استبداد و به خاطر عشق عمیقش به آزادی و عدالت و احترامش به شاُن انسانی هموراه حق می طلبد و حق می گوید. از زورگویی و ستمگری شکوه می کند و از مرگ آزادی سخن می گوید. از فساد و ریا شکوه می کند و درعین حال به زبانی زیبا و بی پروا از عشق می نویسد.
اشعار بهبهانی روایتی است منظوم و دقیق از یکی از چالش برانگیزترین ادوار تاریخ ایران. زندگی ادبی این بزرگ بانوی شعر فارسی شاهد تلاطمات متعدد فرهنگی و سیاسی بوده است. ولی در جهان رنگین کمانی بهبهانی هیچ چیز سیاه وسفید مطلق نیست، مگر سیاهی رنگ جوهرش بر سپیدای کاغذش همچنانکه قطره ای خون بر روی برف سپید.
بهبهانی هرگز مسحور گرایش و اندیشه ای خاص و پایبند این گروه یا آن فرقه نبوده است. زیر علم و کتل هیچ حزبی نرفته است و نیتش تنها گفتن حقیقت و ترسیم واقعیات بوده است. از همین رو حتی آن اشعاری که معلول و متاثر از وقایع زمان و دوره ای خاص است از زمان ومکان فراتر می رود و مفهومی عمومی و انسانی پیدا می کند. بیداد و ارعاب و تبعیض و تعصب را بر نمی تابد و به کرامت انسانی حرمت و احترام می گذارد.
 بهبهانی بانویی متاهل وهمسری همگام و همراه، مادری وفادار و دبیری با کوله بار بیست ونه سال کار است.
بی سبب نیست که دو بار نامزد دریافت جایزه نوبل بوده است و جوایز زیر را نیز از آن خود کرده است
۲۰۱۱ – جایزه میراث بنیاد فرهنگ
۲۰۰۹ – ملک الشعرا (mtvU)
۲۰۰۸ – جایزه بیتا – ادبیات و آزادی – دانشگاه استنفورد
۲۰۰۸ – جایزه پژوهشگر برجسته -انجمن استادان و پژوهشگران ایرانی
۲۰۰۷ – برندهٔ  جایزهٔ  آزادی  بیان از اتحادیه نویسندگان نروژ
۲۰۰۶ – نامزد جایزهٔ  نوبل در فرهنگ ادبیات
۲۰۰۴ –  جایزه کتاب لطیفه یارشاطر
۱۹۹۹ – برندهٔ  مدال کارل عون اسیتزکی (Carl von Ossietzky)
۱۹۹۸ – دریافت کننده جایزه Human Rights Watch/Hellman-Hammet
۱۹۹۷ – نامزد  جایزهٔ  نوبل  در فرهنگ ادبیات
هر چند بهبهانی نسبت به گروه بندیهایی که او را «شاعر زن» یا «فمینیست» می نامند اعتراض داشته است ولی برخی از نهان ترین و لاجرم نادیدنی ترین زوایای نابرابری جنسی دراشعارش به چالش گرفته شده است. اوازآغاز کار هنری خود تا به امروز با زن ستیزی عمدی و ناخودآگاه به مخالفت پرداخته است و تبیعض جنسی را که عواقبش گریبانگیر مرد و زن است به پرسش کشیده است. یکی از اساسی ترین نبردهای او مقاومت در برابر جداسازی دنیای زن ومرد بوده است.
برای قرن ها، دیواری نمادین فضا را درایران به دو بخش اندرونی/بیرونی تقسیم کرده بود وعرصه های عمومی را مختص مردان دانسته بود. تمایزی اساسی و شناخت شناسی میان دنیای زن ومرد وجود داشت. زن خوب، فرمانبر، پارسا، آفتاب مهتاب ندیده و زن ناشزه، یعنی زن نافرمان و خاطی پا از گلیم خود فراتر می گذاشت. بهبهانی چنین جدایی میان دنیای زن و مرد را چه در زندگی روزمره و چه در صحنهٌ ادبیات نپذیرفته و آزادی رفت و آمد را حق مسلم زن و مرد دانسته. برای بهبهانی نتیجهٌ تحرک زنان و دستیابی آنها به عرصه های عمومی هرج و مرج و بی بند و باری نبوده. مفاهیم اخلاقی ودیر پا همچون نجابت، حجب و حیا، شرم و ناموس ملازم با غیبت زنان از عرصه های عمومی شمرده نشده است. بر عکس، او هرگز حاشیه نشینی نیمی از جامعه را نپذیرفته و اندیشه خلاق را در خدمت یک خانه تکانی فرهنگی و ادبی نهاده است.
پرواز و بیمرزی جان و لب کلام آثار بهبهانی است. یعنی او با جیره بندی فضا و تسلط انحصاری مردان بر عرصه های عمومی به ستیز برخاسته است. اگر پرنده و پرواز در اشعار اکثر زنان شاعر ایرانی در صد سال گذشته نقشی محورین ایفا کرده، در اشعار بهبهانی کولی رخ می نماید و در هیچ مدار بسته ای محبوس نمی ماند. کولی بهبهانی پیوسته در حرکت و خانه به دوش است. از دهی به دهی، از شهری به شهری و از دیاری به دیار دیگر سفر می کند. در پرده نمی نشیند و در پرده سخن نمی گوید. صدایی رسا، زبانی دراز و پایی تیز دارد.
اگر واژهٌ کولیگری نزد ما ایرانیان به معنی غرشمالی و ارقگی و به قول دهخدا مترادف با “زن بی شرم، بسیار سخن و دشنام، پر داد و فریاد، سلیطه، آپاردی و فاحشه” است، کولی بهبهانی مهاجری ازلی و نماد تجدد و تحرک است. سیمایی توانمند و مبارز دارد. بر سرنوشتش حاکم است. تخته بند خانه نیست. استقلالی محصور ناشدنی دارد. در پستو نمی ماند. زندانی معانی و ارزش های آرمانی نیست. می خواند. می رقصد. بر یال اسبش به فضاهای ممنوع راه پیدا می کند.
کولی بهبهانی، همچون خود او، مرز شکن است و مرز پیما. راکد نمی ماند. تنفس هوای مانده ملولش می کند. الفتی با حصار و رکود ندارد. در جریان است و همچون باد صید نا شدنی.
ولی اشتیاق بهبهانی به زندگی در جامعه ای آزاد که به کرامت انسانی ارج می نهد زن و مرد نمی شناسد. از همین رو مجموعهٌ آثار او را می توان حماسهُ ملتی دانست که در جستجوی آزادی و آزادگی است. ملتی که از جنگ و ارعاب و ستمگری به ستوه آمده است. ملتی که در جستجوی صلح و صفا و زیبایی است. ملتی که همواره ایمان داشته قلم توانمند تر از شمشیر است و بانک عدالت خواهی و حق طلبی خود را لاجرم در اشعار شاعر محبوبش به گوش جهان رسانده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر