چند وقتی است که دیگر کودکان با شوق به مدرسه نمیروند و تعطیلی مدارس برای همیشه ارزوی کودکانمان است.
نظام آموزشی ایران از 7 سالگی کودکان رسماً پذیرای آنهاست. این سن، اوج دوران کودکی است. کودک در این دوره به شدت نیازمند تفریح، بازی، دوست یابی بین گروه همسالان، کشف و شهود و ... است.کودک 7 ساله، باید نظم پادگانی مدرسه را رعایت کند، ساعت های متمادی در کلاس بنشیند و ساکت باشد، دقایق معدودی را به هواخوری برود ، مدام با استرس امتحان دهد و با همکلاسی هایش رقابت درسی کند چرا که هر لحظه در معرض مقایسه است و ممکن است تحقیر و حتی تنبیه شود.
کودکی،از فشار درس و دیگری به دلیل تهدید همکلاسی یا ازار و اذیت در مدرسه از رفتن به مدرسه اجتناب می کند و هر روز و شب با ترس و اضطراب از جامعه بیشتر فاصله میگیرد.غافل از این که اضطراب و ترس در دوران کودکی در شخصیت کودکان به جد تاثیر گزار است. بی امنیتی و عدم ارتباط در جامعه و هم چنین خانواده ها را به دنبال دارد.
متاسفانه در ایران توقعات از کودکان بسیار بالا رفته و معلمان و خانواده ها برای بالا بردن جایگاه فرهنگی و اجتماعی خود کودکان خود را قربانی میکنند در صورتی که افتخار و موفقیت تنها در دکتر شدن و نمرات بیست نیست.
از کودکان می خواهند فقط بیست یا توصیف خیلی عالی را در کارنامه داشته باشند تا جایزه بزرگ برایش بگیرند در صورتی که با این کار او را از چرخه ی کودکی و بازی هایش دور میکنند و تنها سرگرم کتاب یا عذابی از درس درونشان درست میکنند انقدر که تا وقتی پیر هم میشوند کابوس امتحان دارند.
متاسفانه در ایران همه ی ما بر اساس هم چشمی و مقایسه و رقابت ناسالم بزرگ میشویم و حسادت را در درون ما پرورش میدهند. وقتی سر صف به شاگردان زرنگ جایزه و تنبلان را تنبیه می کنند تا شاید شعله ی حسادت را در انها روشن کنند و انها را مجبور به درس خواندن کنند.متاسفانه این یک معضل است که کودکان را از مسیر اصلی و استعداد انها دور میکند.استعدادیابی در ایران به شدت نیاز است و اموزش خانواده ها و ساخت برنامه های فرهنگی تا این ملکه ذهن شود که تمام کودکان افتخار افرینند اگر در مسیر درست علایق و استعدادشان رشد کنند.
اما چه حیف که سیستم اموزشی ایران به شدت ناقص است و بسیار رشته ها را ندارد یا پر از تبعیض است و زنیت در رشته ها و شغلها به جد در خطر است.
سیستم اموزشی باید به گونه ای باشد که تمام کودکان در یک سطح و بدون ترس و فشار مطالب را یاد بگیرند نه تنها فقط برای انان که یادگیری بهتر دارند.متاسفانه در این سیستم جایی برای کودکان بازی گوش قرار نداده اند و این است که در اینده قشرهای جامعه به شدت از هم فاصله میگیرند چرا که مدرسه این شکاف بین شاگرد خوب و بد،قوی و ضعیف پولدار و فقیر را بوجود اورده است.
الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند.
ب) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید.
پ) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.همچنین دولت ها موظف هستند محیط و شرایط لازم را برای اجبار تحصیل کودکان تا سن ۱۸ سالگی فراهم کنند.
اما وقتی کودکانمان در محیطی با قوانین نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر تعلیم می بینند و بی حق بودن را یاد می گیرند و از حقوق اساسی خود فاصله میگیرند و اموزش و مدرسه را عذاب می دانند و در کودکی ارزوهایشان به بزرگ شدن و رهایی از مدرسه خلاصه میشود و کودکان هیچ حمایتی ندارند.
۷ مورد از اساسیترین مشکلات نظام و آموزش کشور که مستقیما بر دانش آموزان تاثیر میگذارد و آنها را از مدرسه فراری میکند عبارت است از
۱. حجم بالای کتابهای درسی
بسیاری از کارشناسان آموزشی اعتقاد دارند حجم زیاد مطالب و سنگین بودن محتوای کتابها علاوه بر اینکه موجب خستهگی و دلزدگی دانش آموزان میشود عملا فرصتی برای آموزش عمیق مطالب باقی نمیگذارد.
در بعضی از دروس و پایهها حجم کتابها آنقدر زیاد است که فرصت هرگونه عملکرد اضافی را از معلم میگیرد و بسیار میبینیم که بدون توجه به خلاقیت دانشآموزان و فعالیتهای رفتاری آنها، معلم تنها فرصت دارد درس بدهد تا بتواند در پایان سال به هر صورت کتاب را تمام کند!
دانش آموزان ایرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای توسعه یافته مطالب بیشتر و پیچیده تری را در سن پایین آموزش میبینند.
۲. عدم جذابیت محیط مدرسه و کلاس
یکی دیگر از عواملی که موجب دلزدگی دانش آموزان از مدرسه میشود محیط خشک و بدون جذابیت آن است.
بسیاری از مدارس محیطی فرسوده و با معماری خشک دارند و از نظر فضای سبز، تزئینات و رنگ آمیزی و نورگیر بودن کلاسها در وضعیت نامطلوبی به سر می برند.
اما مهمتر از اینها فضای خشک و یکسویه کلاس هاست، تدریس به شیوهای سنتی، تک گویی معلم، الزام پذیرش بیچون و چرای دانش آموز و برگزاری کلاس بدون گفتگو و نشاط جمعی از بزرگترین ضعفهای سیستم آموزشی کشور است.
به اعتقاد کارشناسان آموزشی عدم تعامل دو جانبه معلم و دانشآموز در این روش باعث میشود دانشآموز زود خسته و بی حوصله شود و دیگر درس و مدرسه برایش جذاب نباشد.
۳. برخورد نامناسب معلمان
رابطه غیر صمیمی و خشک بین معلم و دانش آموز، الزام به انجام تکالیف سنگین، بی توجهی به نظرات و احساسات دانش آموزان و ... از جمله مسائلی است که در مدارس بسیار به چشم میآید.
اما متاسفانه مساله تنبیه بدنی هم هنوز در مدارس وجود دارد و هرزگاهی اخباری از برخورد خشن معلم با دانش آموزان شنیده میشود.
رابطه غیر صمیمی و خشک بین معلم و دانش آموز، الزام به انجام تکالیف سنگین، بی توجهی به نظرات و احساسات دانش آموزان و ... از جمله مسائلی است که در مدارس بسیار به چشم میآید.
اما متاسفانه مساله تنبیه بدنی هم هنوز در مدارس وجود دارد و هرزگاهی اخباری از برخورد خشن معلم با دانش آموزان شنیده میشود.در رابطه با اثرات رفتار خشن معلم با دانش آموزش میگوید: تنبیه خشونتی درونش داردکه سبب میشود فردی که تنبیه شده بهشکلِ خشنی تربیت شود و در یک چرخه تولید خشونت بیافتد. همچنین فرد نسبت به تکرار رفتاری که نابههنجار بوده علاقه بیشتری پیدا میکند. فردی که تنبیه شده پس از تنبیه احساسِ خشن و کینهاش را به هرکس در جایگاه مشابهِ تنبیهگر تعمیم خواهد داد؛ مثلا همه مردها یا همه معلمها. و این امر دانشآموز را هرچه بیشتر از فضای مدرسه فراری میکند.
۴. شروع کلاسها در صبح زود
در کشور ما ساعت شروع کار مدرسه ۷.۳۰ صبح است که گاهی به دلیل مسافت طولانی مدرسه تا خانه، دانش آموز باید صبح بسیار زود در تاریکی از خواب بیدار شود و به مدرسه برود.
بر اساس یک مطالعه دانشآموزان به خاطر اجبار به شرکت در کلاسهای ابتدای صبح به طور متوسط حدود ۱۰ ساعت در هفته کمبود خواب دارند.
یک محقق در این زمینه پیشنهاد داده است که ساعت شروع کلاسها با توجه به سن دانشآموزان طبقهبندی گردد.
همچنین یافتههای علمی نشان میدهد، ساعتهای آموزشی بیشتر نه تنها لزوما به توانایی و یادگیری بیشتر ختم نمیشود بلکه ممکن است نتایج بدی به ویژه در بین کودکان مقطع ابتدایی به همراه داشته باشد.(2)
با توجه به هماهنگی ساعات اداری و ساعات شروع کار مدارس در زمینه اصلاح زمان شروع آموزش در ایران هیچ برنامه خاصی مشاهده نمیشود که مطمئنا اثرات جبران ناپذیری بر یادگیری و خلق و خوی دانش آموزان خواهد گذاشت.
۵. آموزش در فضایی پر از استرس
یکی دیگر از دلایلی که موجب بی انگیزهگی دانش آموزان برای حضور در مدرسه میشود ایجاد استرس و اضطراب توسط روشهای نادرست آموزشی و محیط مدرسه است.
بر اساس تحقیقاتِ کارشناسان آموزشی انتظارات غیر واقعی آموزگاران از دانش آموز، ایجاد رقابتهای ناسالم بین دانش آموزان، محیط نامناسب مدرسه، مقررات خشک مدارس و عواملی که پیشتر هم بیان شد در ایجاد استرس بین دانش آموزان موثر است.هم چنین الزام به انجام تکالیف سنگین و سیستم امتحان محور که در دوره دبیرستان در غالب امتحانات نهایی و غول کنکور بیش از پیش خود را نشان میدهد یک تهدید اجتماعی است.
دانش آموز به جای یادگیری علم و مهارت، وظیفه انجام تکالیف سنگین و خواندن حجم بالایی از مطالب برای امتحانات را بر دوش دارد و استرس اجرای درست آنها همواره همراه او است.
بحث تکراریِ حذف کنکور که همچنان در گیرودار تصویب و اجرا است، اما به منظور کاهش استرس ناشی از سیستم نمرهدهی در مدارس اقداماتی برای تغییر سبک ارزشیابی در قالب "ارزیابی توصیفی" انجام گرفت، اما به اعتقاد معلمان و خانوادهها این طرح هم موفق نبوده است.
۶. نبود آموزش برای مهارتهای زندگی
بی تردید یکی از مهمترین ایرادات سیستم جاری آموزش و پرورش کشورمان عدم آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان است.
به اعتقاد مصطفی ملکیان در کتابهای درسی ما، از مهدکودک تا دکترا چیزی به عنوان هنر زندگی وجود ندارد.«چه سودی دارد که ما بدانیم صادرات پنبه آرژانتین بیشتر است یا پرو؟ وقتی که در زندگی عملی خودمان و در برابر آسانترین مسائل و مشکلات دچار درماندگی میشویم.»
وجود حجم بالایی از درسهای غیر کاربردی و نبود هیچ درسی برای آموزش مهراتهای ارتباطی با همسالان و خانواده، کنترل خشم، تصمیم گیری، مقابله با مشکلات و ... علاوه بر تاثیرات بلند مدت روانشناسی و اجتماعی بر روی دانش آموزان آنها را با مدرسه بیگانه میکند.
وقتی دانش آموز حس میکند مطالبی که در کتاب درسی وجود دارد هیچ کاربردی در زندگی او ندارد و به درد مشکلات روزمره اش نمیخورد با محیط مدرسه و کتابها بیگانه میشود و دنیای بیرون را کلا متفاوت با داخل مدرسه میداند و به مدرسه به عنوان یک تکلیف نگاه میکند و از آن متنفر است.
برخی از مدارس غیر دولتی یا برخی مدارس تازه تاسیس مثل مدرسه طبیعت و ... گامهایی برای آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان برداشته اند، اما تقریبا میتوان گفت: در سیستم آموزش و پرورش رسمی هیچ اقدامی انجام نگرفته است به جز برگزاری چند ساعت کلاسهای پرورشی و مشاوره؛ که به گفته بسیاری از معلمان و دانش آموزان این جلسات کاملا حالت صوری داشته و افرادی که این کلاسها را برگزار میکنند تخصص مرتبط ندارند.
۷. برخورد یکسان با دانش آموزان بدون در نظر گرفتن تفاوتهای ذاتی
آخرین ضعفی که از آموزش و پرورش کشور در اینجا بیان میشود بی توجهی به تفاوتها و استعدادهای گوناگون دانش آموزان است.
بچههایی که وارد مدرسه میشوند از طبقات اجتماعی متفاوت و با استعدادهای گوناگون هستند، اما در مدارس کشور امکان پرورش بسیاری از تواناییهای هنری، ورزشی و ... دانش آموزان وجود ندارد.همین امر سبب میشود دانش آموز با درسهای مشترکی که همه دانشآموزان وادار به یادگیری آن هستند، با بی میلی برخورد کند و در صورت توانایی مالی و ... علاقه خود را در موسسات خصوصی دنبال کند.
آنچه که در نظام آموزشی ما به آن توجهی نمیشود، تفاوت افراد با یکدیگر است.
قالب کتابهای آموزشی ما این تفاوت را در نظر نگرفته است. مثلا این تفاوت را خیلی خوب در میان کودکان اول دبستان میتوانید ببینید، آنها هرکدام در یک یا چندچیز مهارت بیشتری دارند، که خیلی ایدهآل میشد اگر معلم بر روی آن مهارت تاکید میکرد تا کودک در آن زمینه شکوفا شود. اما عملا این اتفاق نمیافتد و ما میبینیم که بعد از گذشت یکی دوسال در نظام آموزشی، بچهها شبیه به یکدیگر میشوند.
خیلی از آنها اگر شناخته شوند، زمینه مساعدی برای تقویت داستان نویسی، نقاشی، ورزش و... دارند. اما چون توجهی نمیشود به مرور آن مهارت را از دست میدهند و شبیه بقیه میشوند. اگر خانوادهها به مهارت فرزندشان توجه کنند، ممکن است آن مهارت حفظ شود، اما اگر توجه نکنند (که اکثرا اینگونه است) آن مهارت از میان میرود.
با توجه به ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک
- کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت از کودک در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی، آسیبرسانی یا سوءاستفاده، بیتوجهی یا سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار منجمله سوءاستفاده جنسی در حینی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری قرار دارد، به عمل خواهند آورد.
- این گونه اقدامات حمایتی در موارد مقتضی باید شامل اقدامات مؤثر برای ایجاد برنامههای اجتماعی در جهت فراهم آوردن حمایتهای لازمه از کودک و کسانی که مسئول مراقبت از وی میباشند و نیز حمایت در برابر سایر اشکال محدودیتها و نیز برای پیشگیری، شناسایی، گزارشدهی، ارجاع، تحقیق، درمان و پیگیری موارد بدرفتاریهایی که قبلاً ذکر شد و نیز بر حسب مورد پشتیبانی از پیگرد قضائی باشد.
اما متاسفانه عدم رعایت این ماده و عدم حمایت از کودکان ، موجب گریز انان از مدرسه و اموزش شده است و سیلی از کودکان در فرار از مدرسه و اجبار خانواده ها به تحصیل مواجه هستند و نگران کننده تر زمانی است که این بی حمایتی و عدم امنیت، خانواده ها را وادار به منع کودکان از تحصیل کند.
از موارد دیگر فرار کودکان و خانواده ها از مدرسه عدم اعتماد به محیط مدرسه ها به علت فقدان مدیریت و بازرسی درست از مدرسه هاست و پیش امد تنبیه های بدنی و بالاتر از ان مشکلات تعرض به کودکان از طرف معلمان یا دانش اموزان دیگر.که این مستلزم رسیدگی و مدیریت و قوانین و فرهنگ سازی از سوی دولت است چرا که کودکان نباید در این محیط قربانیان باشند.این بسیار ترسناک و دردناک است که دانش اموزان و به خصوص پسران از تعرض معلمان به دانش اموزان در محیط مدرسه خاطره دارند و تنها راه فرارشان خشونت و قلدری در مدرسه بوده است و بدتر اینکه وقتی از این موضوع یاد می کنند که دیگر مردهای بالغ شده اند و خوب کودکان با جسه ضعیف یا اسبی پذیر قربانی میشوند و به دلیل تربیت و اموزش نادرست خانواده ها را در بی خبری و سکوت و خاموشی می گذارند.و تنها تنها بخشی از آزار و اذیت دانشآموزان رسانهای می شود.کودک آزاری تداوم جریانی از آسیب اجتماعی ست که با قوانین و عرف شدت می یابد. زیرا که پدر و مادرها با همین فرهنگ خشونت، عرف، شرع و اینگونه قوانین بزرگ شده اند.
متاسفانه جامعه مسئولین و رسانه ملی تنهاکاری که می کند سکوت است! گویا جامعه ما هنوز بهویژه کسانی که متصدی امور هستند خجالت می کشند که درباره ی برخی از امور واقع، بهراحتی در جامعه صحبت کنند. گویا این موضوع باید همانند موضوع ایدز است که سونامی آن بیماری غیرقابل درمان، جامعه را تا آنجا تحت تاثیر خود قرار داد که برخی از مسئولین خوابزده هم نگرانی آن را در نزدیکی نزدیکان خود حس کرده اند.
زمانی این موضوع باعث ناراحتی بیشتر میشود که تمام ظواهر جامعه ما را نمادهای مذهبی و عقلانی پر کرده است. اگر این موضوع در کشورهای غربی و لیبرال رخ میداد، در بوق و کرنا می کردیم که در آن جوامع غیردینی رخداد این امر کاملاً طبیعی است و درمان آن هم تنها در اختیار ماست.
درمان آن هم در اختیار ما است اما آیا خود به آن عمل کرده ایم؟ بهصورت قاطع می توان اعلام کرد خیر. نه مسئولین آموزش و پرورش، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه وزارت بهداشت، نه صدا و سیما، نه عالمان دینی ما، و از همه مهمتر نه پدران و مادران. بله! هر یک از ما و مسئولین در این فاجعه سهیم هستم و باید در پیشگاه خداوند منان و عصمت کودکانه فرزندانمان پاسخگو باشیم که جهلمان بر عقلمان چیره گشت و سکوت بیجا را با حیاء و شرم اشتباه گرفته ایم.
باید انقلابی در رفتار خود داشته باشیم. خود یعنی همه ما. تکتک افراد جامعه. شاید بیشتر از همه این نیاز برای مدیران و بهویژه نمایندگان مجلس خودنمایی میکند و در کلاس درس کارشناسان نشسته و تلمذ کنند تا دیگر بهصورت سلبی و تهدیدی با این امور برخورد نکنند. آموزش و پرورش هم میتواند بهاندازه هزینه ی توپ پلاستیکی مدارس، برای این دانش آموزان هزینه آموزش سلامت جنسی کند. اولیاء به واقع غافل تر از مسئولین هم باید به این دید برسند که هیچ کسی دلسوزتر از خود آنها به فرزندانشان نیستند و فرزندانشان در این معرکه خطرناک زندگی تنها و تنها هستند و به نام مدارس و آموزشگاه ها اعتماد نکنند.
باید خاطر نشان شد که چاره ای از آموزش از این دست موضوعات نیست و باید در چارچوب اخلاق و عقلانیت، جامعه را از سکوت پر صدا بهسوی گفتگو و آموزش آرام سوق داد.
ترس کودکان از تعرض و تهدید در مدرسه نیازمند فرهنگسازی به منظور پیشگیری از کودک ازاری می باشد چرا که در جامعه ما و هر جامعه دیگری بیمار روانی وجود دارد و نمی توان همه را زیر ذره بین قرار داد اما می توان با آموزشهای صحیح با توجه به سن و مقطع تحصیلی عوارض این موارد را به حداقل رساند.
نکته مورد مغفول تنها مورد مذکور نیست بلکه بسیاری از ناتوانی های جنسی منشأش از دوران بلوغ شروع می شود اما اولیاء و مدارس به خود اجازه نمی دهند که در این موضوع بهراحتی با نوجوان سخن بگویند.
این مشکل از عدم شناخت درست معنا و مفهوم کودک ازاری شکل میگیرد چرا که اکثرا در این فکر هستند که کودک ازاری وقتی است که کودک صدمه جسمی به صورت جدی ببینند یا موارد جنسی داسته باشد.
کودک آزاری (child abuse) عبارت است از هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک کودک شود.
به گفته سازمان بهداشت جهانی آسیب یا تهدید جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد که نسبت به او مسئول هستند کودک آزادی می باشد.
خانواده و شناسایی کودک آزاری
اصولا کودکان هیچ اطلاعی از مسائل جنسی و این قبیل رفتار ها ندارند و نیازی هم به آموزش این موارد به آنها نیست اما شما می توانید با برخی از آموزش ها بدون نیاز به بازکردن مسائل آنها را از خطراتی که او را تهدید می کند آگاه سازید.
۱ـ آگاهی از خطراتی که از نظر جنسی کودک را تهدید میکند:
ـ باید بدانند که تعداد زیادی از کودکان مورد آزار جنسی قرار میگیرند.
ـ کودکان چه آزار جنسی خود را بازگو کنند، چه به صورت راز این موضوع را نزد خود نگه دارند، نسبت به جمعیت عمومی بیشتر در معرض خطر مشکلات روانی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی که تا بزرگسالی ممکن است ادامه یابد، هستند.
ـ تعداد قابل توجهی از کودکان توسط خانواده خود مورد آزار جنسی قرار میگیرند. گروه زیادی از افراد آزارگر یکی از والدین، خواهر، برادر، یکی از بستگان مانند عمو، یک دوست خانوادگی، شاگرد مطمئن مغازه پدر یا همسایه است.
۲ـ شناسایی و پیشگیری از موقعیت هایی که در آن احتمال سوء رفتار جنسی با کودکان وجود دارد.
۳ـ صحبت با کودک در مورد سوء استفاده جنسی و پیشگیری از آن جهت آگاه سازی وی و کاستن احتمال پدید آمدن ترسهای بیمورد در کودک
۴ـ ایجاد محیط امن و صمیمی در منزل و آموزش به کودکان در مورد اینکه محل صحبت کردن درباره مسائل خصوصی منزل است.
۵ـ تقویت این مفهوم که بدن کودکان به خودشان تعلق دارد و آموزش حریم خصوصی به آنها بهترین زمان آموزش حریم خصوصی به کودکان هنگام حمام کردن کودک است.
میتوانید برای ملایمتر کردن موضوعی خشن مثل آزار جنسی ابتدا در مورد رشد مناسب بدن فرزند خود صحبت کنید و سلامت جسمی او را تا هر حدی که هست، تحسین نمایید. سپس بگویید: “بهبه! چه تمیز شدی! چه بدن سالمی داری! حالا یادت باشد که بدن تو خصوصی است و کسی نباید از تو بخواهد که به قسمتهای خصوصی بدن تو نگاه کند یا به آنها دست بزند (مناطق خصوصی را به او گوشزد کنید).”
اگر ما یعنی مادر و پدرت (در مورد کودکانی که پرستار دارند نیز حدود و مرزهای لازم را مشخص کنید) به تو کمک کنیم که خودت را بشویی یا بخواهیم با دیدن بدنت از سلامت آن مطمئن بشویم، اشکالی ندارد. قسمتهای خصوصی بدن تو (شامل آلت تناسلی، بیضهها و باسن پسران و واژن، باسن و پستان دختران) یعنی همان قسمتهایی که با مایو میپوشانی.
البته گاهی هم وقتی ما حضور داریم، پزشک برای درمان و اطمینان از سلامتی تو ممکن است به این بخشهای خصوصی تو دست بزند یا بخواهد آن را معاینه کند که این مورد اشکالی ندارد. میتوانید این جملات را تغییر دهید یا بخشهایی از آن را حذف و اضافه کنید. وقتی میخواهید در مورد سوء استفاده جنسی به کودک خود اطلاعاتی دهید، میتوانید بگویید در مواردی که:
ـ کسی میخواهد بیدلیل به بدن او نگاه کند یا دست بزند،
ـ فرد بزرگتر یا قویتری (چه کودک و چه بزرگسال) از او میخواهد کاری انجام دهد که مایل نیست،
ـ در موقعیتی خاص قرار میگیرد و احساس ناراحتی میکند یا درون خود احساس عجیبی دارد،
ـ کسی از او میخواهد که رفتار خاصی را به صورت راز نگه دارد،
ـ او با کسی کاری انجام میدهد یا کسی با او کاری میکند که بعداً نسبت به آن احساسی ناخوشایند و بد پیدا میکند،
از فرمول «نه/ برو/ بگو» استفاده کند. این بدین معنا است که باید بگوید: «نه». سپس، «برود» و از فرد آزارگر دور شود و به مادر و پدر خود یا فرد بزرگسال معتمد دیگری اتفاق را «بگوید». این فرمول را از طریق بازی با کودکان کمسن نیز میتوانید تمرین کنید. بنابراین جهت پیشگیری از سوء رفتار جنسی کودکان باید هوشیار بود و دیگران را نیز آگاه کرد. با رعایت موارد فوقالذکر میتوان به کاهش این معضل کمک کرد.
این نکات را به کودکان خود بیاموزید
1) به کودکان بگویید بدون حضور شما سوار ماشین هیچ کس حتی آشنایان نشوند.
2) تلاش کنید دوستان کودکان تان و خانواده آنها را به خوبی بشناسید.
3) رابطه مناسب عاطفی با کودکان برقرار کنید و از آنان بخواهید درباره سوالاتی که در ذهن خود دارند صحبت کنند و بگویید که مسایل آنان برای شما بااهمیت است.
4) به کودکان خود آموزش های ابتدایی جنسی را بدهید و بگویید هیچ کس حق ندارد قسمت های خصوصی بدن آنها را لمس کند.
5) اگر درباره شیوه بازگو کردن این مسایل با کودک راحت نیستید, این نقش را به یک مشاور واگذار کنید
6) ذکر این نکته ضروری است که کودک بداند گاهی پزشکان برای معاینه ممکن است نقاط خصوصی بدن آنها را لمس کنند.
7) به بچه ها بگویید رابطه جنسی میان کودکان و افراد بزرگ تر برخلاف قانون محسوب میشود.
8) به آنها یاد بدهید در صورتی که هرگونه رفتار مشکوک را مشاهده کردند به شما اطلاع بدهند.
9) حواستان باشد درلحن گفتار این آموزش ها دقت و مهارت کافی را کسب کنید.
نوشته شده توسط نیلوفر ایمانیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر