قطعه شعری از شیرکو بیکس

در اين گزيده، شيركو پديده هاي طبيعي را طوري وصف مي كند كه از تاريخ و بي عدالتي جوامع انساني به ارث برده است.
ديروز در پي كشته شدن يك كولبر در ازاي نان در سرزمين مادراش اين شعر شيركو را به يادم مي آورد. برای کسانیکه حتی در سرزمین خودشان غریب هستند.






از زمانی که کوچ هست،کوچ می کنم


از زمانی که آتش هست، می سوزم


از زمانی که آب هست،غرق می شوم


از زمانی که تیغ هست، قربانی ام


از زمانی که خاک هست، بی خاکم


از زمانی که کوه هست، سقوط می کنم


از زمانی که دار هست، حلق آویزم


من قبل از موسی آواره بودم


پیش از مسیح مصلوب شده بودم


پیش از دختران قریش زنده به گور شدم


پیش از حسین سرم را بریدند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر