نگاهی به مشکلات روزمره معلولان در ایران؛ در گفتگو با محمدرضا صیداوی/ سیاوش خرمگاه

ماهنامه خط صلح – محمدرضا صیداوی در ۱۴ مردادماه سال ۱۳۵۲ در شهر رشت چشم به جهان گشود. دوره ابتدایی را در مدرسه دکتر خزایلی و دوران راهنمایی و متوسطه را در مدارس عادی رشت تحصیل کرد. در سال ۱۳۷۶ دیپلم علوم انسانی گرفت و در کنکور سراسری همان سال در رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور رشت و مدریت صنعتی دانشگاه آزاد اسلامی رشت قبول شد که به علت عدم علاقه به رشته مدیریت وارد دانشگاه نشد.



گفتگو از سیاوش خرمگاه

آقای صیداوی هنگام تولد دچار آسیب شدید مغزی و معلولیت شد و طبق تایید کمیسیون پزشکی بهزیستی استان گیلان معلول جسمی حرکتی خیلی شدید است که با انگشت پا تایپ می کند.

در این شماره از خط صلح، با محمدرضا صیداوی گفتگویی داشتیم و از وی در مورد مشکلاتی که به عنوان یک فرد دارای معلولیت با آن مواجه است، پرسیده ایم:

به عنوان سوال اول، لطفاً از مشکلاتی که به طور روزانه در شهر و فضاهای عمومی با آن مواجه می شوید برای مخاطبان ما بگویید.

معابر عمومی شهر رشت وضعیت خیلی بدی دارند. مثلاً در بسیاری از پیاده روها، رمپ مخصوص ویلچر نیست. این مشکل در بیش تر شهرهای کوچک و محروم وجود دارد. یا در ورودی پارک ها برای جلوگیری از تردد موتورسیکلت ها موانع آهنی نصب کردند که مانع تردد ویلچر هم هست. و یا در بعضی آسانسورها در تهران میله وسط گذاشتند که مانع ورود با ویلچر می شود. البته در سال های اخیر اقداماتی برای مناسب سازی معابر عمومی شروع شده و در شهرهایی مثل شیراز -که یک بار به آن جا سفر کردم- معابر عمومی کاملاً مناسب سازی شده است؛ با این حال اماکن تاریخی و تفریحی و موزه ها و آثار باستانی شیراز بیشرشان هنوز فاقد رمپ تردد ویلچر هستند. این مشکل در بسیاری از هتل ها و مسافرخانه های شیراز و سایر شهرها هم وجود دارد. متاسفانه در رشت حتی اتوبوس های داخل شهری رمپ سیار مخصوص تردد ویلچر معلولان را قفل کرده اند و عملاً برای من و همنوعانم، امکان استفاده از خدمات اتوبوس شهری میسر نیست. هم چنین بسیاری از تاکسی های اینترنتی و تاکسی تلفنی های شهرم هنوز به آسانی حمل ویلچر یک فرد معلول یا جانباز را قبول نمی کنند و یا کرایه بیش تری مطالبه می نمایند.

به طور کلی آیا مردم وضعیت شما را درک می کنند و مثلاً در جایی که خودتان نیاز داشته باشید به شما کمک می کنند؟

بله؛ در سال های اخیر در این زمینه ها فرهنگ سازی خوبی توسط رسانه های گروهی شده و آگاهی های عمومی مردم خیلی بیش تر شده است و دیگر کم تر شاهد رفتارهای ترحم آمیز مردم هستیم و مردم اگر در جایی به مشکل برخورد کنیم، داوطبانه کمک می کنند.

خانواده چطور؟

متاسفانه رفتار بسیاری از خانواده ها با فرد معلول توهین آمیز و ناپسند است و افراد دارای معلولیت را مورد آزار و اذیت جسمی، روحی و حتی جنسی قرار می دهند. متاسفانه هنوز قانونی برای مقابله با معلولیت آزاری در ایران نداریم و متولی معلولان -یعنی سازمان بهزیستی- هیچ نظارتی بر رفتار خانواده ها با فرد معلول ندارد و فرد معلول مظلوم واقع می شود و صدایش شنیده نمی شود.

شما اخیراً سفری به جنوب ایران داشتید و در حساب شخصی فیسبوک خودتان از خاطرات این سفر برای دوستان و مخاطبانتان نوشته اید. چه شد که به فکر رفتن به جنوب افتادید و با چه مشکلات عمده ای برای تدارک این سفر و یا در حین سفر مواجه شدید؟

واقعیت این است که به خاطر آزار و اذیت جسمی و روحی من توسط پدر، وضع روحی خیلی بدی داشتم و حتی همه اقدامات لازم برای جدا شدن از خانواده و اقامت در آسایشگاهی در گنبدکاووس توسط یک دوست گرامی انجام شده بود و فقط منتظر اعلام آمادگی من برای رفتن به آسایشگاه بودند. لیکن یک دوست فیسبوکی پیشنهاد کرد به یک مسافرت بروم و مدتی از محیط پرتنش منزل دور باشم تا بعد از آن بتوانم با آرامش بیش تری در مورد آسایشگاه تصمیم بگیرم. من هم قبول کردم و چون در فصل زمستان هستیم تنها جایی که هوای مناسب دارد جنوب میهنم هست. بندرعباس و جزایر هرمز و قشم و کیش را انتخاب کردم و با یک همراه عازم شدم. مهم ترین مشکل، تامین مالی هزینه سفر بود که خوشبختانه دوستانی در این زمینه کمک کردند. مشکل بعدی تهیه بلیط قطار و هواپیما بود که در این زمینه در قانون جامع حمایت از معلولان به صراحت قید شده بلیط هواپیما و قطار و اتوبوس بین شهری باید برای افراد معلول شدید و خیلی شدید نیم بها محاسبه شود که فعلاً اجرا نمی شود و یا ناقص اجرا می شود. ناچار همه بلیط های سفرم تمام بها پرداخت شد. خوشبختانه در سفر مشکل خاصی نداشتم و پرسنل راه آهن و هواپیمایی ایران ایر و نیز پرسنل لنج های خلیج فارس، نهایت همکاری را داشتند؛ که جا دارد از زحماتشان تشکر کنم. مشکل عمده دوم عدم همکاری مسئول تور گردشگری هتل مارینا یک قشم بود که به بهانه معلولیت مانع همراهی و بازدید از جاذبه های توریستی قشم مثل جنگل حرا و غیره شد. این مسئله موجب تاسف من شده بود.

شما با چه مشکلاتی برای داشتن یک دستیار شخصی و یا پرستار، روبه رو هستید؟

با توجه به معلولیت خیلی شدیدم و نیز کهونت سن پدر(پدرم ۷۷ ساله هستند)، داشتن یک پرستار برای من واقعاً لازم و ضروری است؛ لیکن هزینه هنگفتی می طلبد. استخدام یک پرستار چیزی در حدود ۲ تا ۳ میلیون تومان هزینه می برد که تامین این مبلغ، خارج از توان من و پدرم است. در قانون جامع حمایت از معلولان هم به صراحت پرداخت حق پرستاری به معلولان شدید ذکر شده؛ لیکن فعلاً اجرا نمی شود.

حمایتی که بهزیستی و یا احیاناً سایر نهادها از شما می کنند، راضی کننده است؟

اگرچه مستمری معلولان بهزیستی از ۵۳۰۰۰ تومان ۲ سال قبل، به ۱۶۱۵۰۰ تومان افزایش یافته، ولی این مبلغ به هیچ عنوان پاسخگوی حداقل مخارج یک فرد معلول نیست. هزینه های زندگی مثل تهیه مواد غذایی و نیز هزینه هایی مثل آب، برق، گاز، تلفن، ایترنت و یا هزینه هایی همانند حمل نقل، پزشکی و مخصوصاً دندان پزشکی و توان بخشی، شدیداً افزایش یافته و اکثریت معلولان فاقد بیمه تکمیلی هستند. البته بسته های غذایی حمایتی توسط بهزیستی توزیع می شود. ضمناً تحریم های آمریکا و افزایش قیمت ارزها هم موجب شده فرضاً قیمت یک ویلچر معمولی که ساخت کشور آلمان هست و سال قبل زیر ۲ میلیون تومن بوده، اکنون ۲ برابر و بیش تر شود. قانون می گوید که «دولت مکلف است کمک هزینه معیشت افراد دارای معلولیت بسیار شدید و شدید فاقد شغل و درآمد را به میزان حداقل دستمزد سالانه تعیین و اعتبارات لازم را در قوانین بودجه سنواتی کشور منظور نماید»؛ اما فعلاً اجرا نمی شود.

اگر می توانستید با مسئولان صحبت کنید چه درخواستی از آن ها داشتید؟

اول این که برای اجرای کامل قانون جامع حمایت از معلولان همت کنند و ۱۰۰ درصد بوجه مورد نیاز را اختصاص دهند. مورد دوم این که قانون معلولیت آزاری را تدوین و به تصویب برسانند و بر نحوه زندگی معلولان در منزل نظارت کنند. هم چنین تورهای گردشگری ارزان قیمت برای این عزیزان پیش بینی نمایند. آخرین مورد هم این که برای ازدواج معلولان فرهنگ سازی کنند؛ چون نیاز جنسی و ازدواج یک فرد معلول هنوز در جامعه ایران تابو است.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر