نامه ای از لندن - «در حکایت و شکایت زبان فارسی!»

بان اخبار: زبازن ابزار، زبان اطفار!

سلام بر همۀ فارسی زبانها و فارسی دانهای سراسر دنیا. صحبت از زبان فارسی است، و این بار نه از خودِ آن، با طبیعتِ اصیلش، بلکه از چیزی که نوعی از انواع «فارسی بَدَلی» است! بله، صحبت از «زبانِ اخبار» است، که اگر با دقّت به نوعِ «پسامدرنیِ» چند دهۀ اخیرش نگاه کنیم، آن را «زبان ابزار» می بینیم، «زبان اطفار» می بینیم، و «زبان تِتِه پِتِه» و «زبان لوس»، نه زبان فارسی ای که در طول یازده قرن گذشته صدها وُ هزارها معجزۀ کلامی و معنایی داشته است، معجزه هایی که اگر انسان فارسی زبان در گمراهی خود آنها را فراموش کند، خدا فراموش نخواهد کرد.


اوّل، بیرون و دور از «مدرسه»، معنای چند کلمۀ «خانگی» و «کوچه خیابانی» را به یاد بیاوریم. می دانیم که «اطوار» جمع «طور» است و «طور» به معنی حالت و طرز و چگونگی و روش و نوع و قاعده و قانون، عربی است، و عربها به کسی که رفتار و کرداری غریب و عجیب و غیر عادی دارد، می گویند «غریب الاطوار». ما در فارسی همین «اطوار» عربی را، وقتی که می خواهیم کار یا حرکت ساختگی و توأم با خودنمایی و رُسوای کسی را مسخره کنیم، «اطفار» تلفّظ می کنیم و مثلاً می گوییم: «اطفار درمی آورد!»
خوب، اگر کلمۀ «اطفار» را، به شیوۀ عالمهای مکتبی، تلفّظِ عامیانۀ «اطوار» و جمع «طور» ندانیم، می توانیم از آن با پسوند «یای نسبت» (۱)، «صفت نسبی» بسازیم و مثلاً بگوییم: «این آدم در حرف زدن و نوشتن اطفاری است!» نمونه می خواهید؟ بیشتر نوشته ها و ترجمه های رسانه ای، نه فقط در «اخبار»، بلکه در هر زمینه ای. و من به همۀ آنها می گویم «زبانِ اخباری»، چون نویسندگان آنها به زبان به منزلۀ «ابزار» (۲) نگاه می کنند: «ابزار اطّلاع رسانی».
در همین «زبان اخباریِ ابزاری» است که بسیاری از نویسنده ها و مترجمهای رسانه ای «اطفار» در می آورند، و مثلاً می نویسند: «من از سوی او صحبت نمی‌کنم. از طرف خودم و عدالت حرف می ‌زنم!» جملۀ او در اصل این است: «من از طرف او حرف نمی زنم، از طرف خودم و عدالت حرف می زنم!» 
چرا جملۀ او «اطفاری» است؟ برای اینکه از یک طرف زبان را «ابزار اطّلاع رسانی» می داند، و از طرف دیگر می خواهد با این ابزار، ادای «ادیبانه نویسی» هم در بیاورد: اوّل می گوید «از سوی»، بعد می گوید «از طرف»، و باز اوّل می گوید «صحبت نمی کنم»، و بعد می گوید «حرف می زنم»(۳)، و لابد خیال می کند که با تکرار نکردن کلمه ها و به کار بردن مترادف آنها، حالا نثرش هم «رسانه ای» است، هم «ادیبانه»، غافل از این واقعیت که اگر همان طور بنویسد که حرف می زند، بهترین، ساده ترین، و طبیعی ترین نثر را نوشته است و زبانش را ابزاری و اطفاری نکرده استیک کلمۀ «خانگی» و «کوچه خیابانی» دیگر «تته پته» کردن است. آدم وقتی نتواند درست و همه فهم حرف بزند، «تته پته» می کند (۴)، یعنی لکنت بیان دارد. وقتی که من، مثلاً، بگویم یا بنویسم: «روسیه ارزیابی آمریکا را بی مسئولانه خواند »، یا «این کشورها در حال دست و پنجه با سیل هستند »، یا «استان دیاله یکی از پُر خطرناکترین مناطق عراق شناخته شده است »، دچار «لکنت کلام» شده ام، چون با روح و روال زبان قومی خودم همان قدر بیگانه ام که یک بیگانۀ نوآموز با زبان فارسی بیگانه است. و اگر، مثلاً، بگویم یا بنویسم: «تحقیقات دربارۀ کمپین انتخاباتی ترامپ مبنای محکمی دارد»، و در جملۀ بعدی به جای «کمپین» (۵) انگلیسی بیگانۀ بیگناهِ بیجا و بیضرورت استعمال شده، بگویم یا بنویسم «مبارزات انتخاباتی»، زبانم را به «لوسی» مبتلا کرده ام. 
چرا من باید زبان قومی نجیبِ شریفِ اصیلِ متینِ موقّر عالی طبعِ خودم را این طور خفیف و خوار و لوس و لوده و بی عار و بی بند و بار بکنم؟! زبانتان همواره دارا و دانا و توانا باد
زیرنویسها:
۱- این پسوند «نسبت» که با پیوستن به اسم «صفت نسبی» می سازد حرف «ی» نیست، بلکه تلفّظ آن «ئی»، مثل «ea» در کلمۀ «tea» (چای) ، یا «ee» در کلمۀ «green» (سبز) است. دستور نویسان ما آن را با نظر به صورت حرف «ی» و نه تلفّظ آن، اسمش را «یای نسبت» گذاشته اند. 
۲- کلمۀ «ابزار» در اینجا در ردیف «وسیله» به کار رفته است، با «گوشۀ چشمی» به حکمت این نکته که «هدف وسیله را توجیه نمی کند»، یعنی هدف «زبان» فقط «وسیلۀ» رفع نیاز در ارتباطهای اجتماعی نیست، بلکه صدای اندیشه ها و احساسهای فردی انسانها هم هست که همۀ معنویت انسانی به آن وابسته می شود.
۳- « aesthetics » که در عربی «علم الجمال» است و در فارسی «زیبایی شناسی»، در مورد «ادبیات» که بنیاد آن «زبان» است، و بحث آن به شناخت زیباییها و صنعتهای بدیعی در شعر و نثر می پردازد، در ذهن بعضی از ادیبان ما به «پندار»هایی نادرست تبدیل شده است، و یکی از این پندارها، «پرهیز از تکرار» و کاربرد «مترادفات» است، که دربارۀ آن «صحبت» خواهیم داشت. مثلاً کسی که نوشته است: «من از سوی او صحبت نمی‌کنم. از طرف خودم و عدالت حرف می ‌زنم!»، از حکم نادُرُستِ «پرهیز از تکرار» به منزلۀ اصلی در زیبایی شناسی زبان پیروی کرده است و با آوردن «سو» از تکرار «طرف»، و با آوردن «حرف زدن» از تکرار «صحبت کردن» پرهیز کرده است، و با این توهّم «زیبایی معنایی» را فدای «زیبایی لفظی» کرده است، حال آنکه مایۀ اصلی زیباییهای بیانی، زیباییهای معنایی است. در این مورد «تکرار» است که بر پایۀ معنی، بیان را زیبا می کند: «من از طرف او حرف نمی زنم، از طرف خودم و عدالت حرف می زنم!»
۴- در این گفتار به کلمۀ «تته پته کردن» معنای تازه ای داده شده است. به همین دلیل این کلمه که بیشتر به معنای «لکنت زبان» است، به «لکنت بیان» هم تعبیر شده است.
۵- اگر ما فارسی زبانها کلمه های خارجی، مثلاً، رادیو، تلفن، ماشین، کامپیوتر و مانند اینها را به کار می بریم، برای این است که فارسی آنها را نداریم، و اگر هم یکی بیاید، بعد از آنکه، مثلاً کلمۀ «کامپیوتر» همه گو و همه فهم و فارسی شده است، آن را به «رایانه» تبدیل کند، عرض خود را برده است، و اتومبیلش خودرُو نشده است. وقتی که ما «مبارزات انتخاباتی» داریم، چه نیازی ما را وادار می کند که به جای آن «کمپین» (campaign) انگلیسی را به کار ببریم؟ و از آن بدتر و بی منطق تر، در یک نوشته هم این را و هم آن را بیاوریم؟ می خواهیم به مردم درس انگلیسی بدهیم؟ یا به مردم بگوییم ما انگلیسی بلدیم؟ یا در مورد دُرُست بودن «مبارزه» به معنای «campagne» شکّ داریم و انگلیسی آن را پشتوانۀ فارسی ناقص و خجل و سرافکندۀ آن می کنیم؟ اگر هیچیک از اینها نیست، پس «لوس» بازی است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر