نوشته ای توسط نیلوفر ایمانیان در وصف زنان

وقتی زنی پر از اعتراض باشد و مهر سکوت بر لب, فقط لحظه ها را تا سفیدی تمام موهایش میشمارد،
زن انتقام نمیگیرد اما این ملکه ی محبت و زیباییه خلقت،سربازانی محافظ دارد که اشک هایش را می شمارند و تورا در فلاکت و درد غرق میکند،
اگر زن در نگاهت ضعیف است چرا بیشتر جنگ ها بر سر عشق یک زن بوجود امده است...
زنان محبت خدایند،زنان چشمه ی اعتماد به نفس تو هستند،زنان استانه ی صبر هستند.
نشکنیم صبرش را که جهنمی شود دنیا
اراده کند تو حتی خودت را هم نداری چرا که اقتدار نداری،استواری نداری،عشق و اعتماد به نفس نداری، میشکنی در خودت
وقتی زنی پر از اعتراض باشد و مهر سکوت بر لب, فقط لحظه ها را تا سفیدی تمام موهایش میشمارد،
زن انتقام نمیگیرد اما این ملکه ی محبت و زیباییه خلقت،سربازانی محافظ دارد که اشک هایش را می شمارند و تورا در فلاکت و درد غرق میکند،
زن را خدا افرید و کانون خانواده قرار داد تا بدانی که خانواده بدون ارامش و اقتداره زن گسستنی ست،
گرمای زندگیت را و شیرینی و تداوم زندگی را با درد زایمان به تو بخشید تا با دیدن دردها و شنیدن ناله ها و فریادهایش هر روز به یاد بیاوری از خودگذشتی و عشق را،به یاد بیاوری که فرزندت چقدر عزیز است و چه رنج های عاطفی برای امدنش کشیده ای پس دنیا را جای زیباتری کنی برایش
 نه اینکه بی تفاوت بگذری از رنج های یک زن و با قانون دروغی که درد زایمان برای تنبیه زنان در عدل الهی ست خوشحال شوی.چقدر ادمان ابله هستند که این چنین مادر را قضاوت می کنند.
درد زایمان فقط برای جوشیدن همیشگی عشق خانواده است
درد زایمان برای تجلی عشق همسرت است
در اوج سختی و درد موجودی شگفت متولد میشود و به انی از یاد میبرد همه ی دردهارا.
درد زایمان تجلی قدرت یک زن است که تمام سختی های زندگیت را چون اب روان میشورد و به زیباترین لحظه ی زندگیت تبدیل میکند،
و تو قدر بدان زنان را که مقدسند
که جوهر عشق و محبت اند
کنارش باش،حامیش باش و به انتخابت احترام بگذار که عشق او همیشه حلال دلت است.
بکار بذرهای محبت را در درونش،او را سرشار از عشق و محبت کن
تا اگر روزی افتاب سختی ها بر تو بارید و در گرمای خفه کننده ای،تشنه محبوس شدی
ان سایه ی بذر و محبت که در درونش کاشتی تو را پناه دهد و با عشقش سیرابت کند و برای موفقیتت در دل خاک ریشه بدواند و تو را صاحب خوشبختی کند.
اگر بذری نکاری درختی چگونه سایه دهد
زن مقدس است او را دوست داشتن کافی نیست او را عشق و حمایت و درک و برابری و فهمیدن هم نیاز است... به سرمایه ات احترام بگزار
در حکومت کشورم ایران درست جایی که به تسکین دست هایت نیاز دارم تو را در اتاق انتظار و من را در اتاق بیهوشی محبوس میکنند،بشکن این قانون بی عدالتی را،می خواهم تو همیشه کنارم باشی و عاشق و محافظ خانواده 
نگذار در این دنیا محبوس و منتظر،بیهوش بمانم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر